شب که در آغوش ستاره ها خوابیدم لحظه لحظه
همه دم خواب ترا می دیدم همه جا وهمه دم تا به سحر
در نور ظریف رخ تو ستاره ای می چیدم
چیدم زرخ ات ،مهر هزاران لبخند
خندان زبرت گل بهاران دیدم
از بلبل باغ در وصف تو یار
سرود دلنشین باغ می شنیدم
نگاه تو چون دشت بود ومن آهو
از زلف سیاه تو می رمیدم
درآن دشت ودمن بی همدم
از هزاران قصه ی دلتنگی نالیدم
خسته و دلشکسته در میان باغ
در کنار گیسوان تو خوابیدم
به امید دیدن روی خورشید
کنار سیاهی شب تا به صبح آرمیدم
C†?êmê§ |